سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یا صمد 

برای مراسم میلاد حضرت زهرا (س) برنامه ای داشتن خانومها که قرار شد من و زینب به همراه همسایه ی دوست داشتنیمون بریم. پوزخند

سوار ماشین همسایه ی عزیز که شدم, یه متن شعر دو صفحه ای داد بهم که اینو اونجا بخون وااااای. من موندم و این متن و یه مسیر نیم ساعته. ترسیدم

آخه باید خودم و آماده میکردم که اونجا مسلط و بدون هیچ تپقی میخوندم. بالاخره مراسمی بود که تقریبا همه ی عرب ها و ایرانی ها بودن. بین همه ی دل دل کردن ها, یه صدایی تو دلم گفت: برو تو دلش ! مشکوکم

همسایه ی عزیز هم قوت قلب من, گفت: بلند بخون برای ما تو ماشین که تا اونجا میرسیم, آماده باشی. من هم بعد چند بار خوندن, آمادگی لازم و به دست آوردم و  فوقع ما وقع...خسته کننده

بعد از تواشیح و سخنرانی و ... نوبت من رسید و رفتم بالا.ترسیدم

اولش یه کم استرس داشتم ولی کم کم گرم شدم و با اعتماد به نفس کامل ادامه دادم .باید فکر کرد صدام هم که تو بلندگو پخش میشد, دیگه خیلی داشتم حال میکردم. همینطوری که لذت میبردم, یهو دیدم به آخر شعر رسیدم و دیگه با یه صلوات کار رو تموم کردم. خسته کننده

ولی خیلی تجربه ی توپی بود مؤدب

البته من تا حالا به زبان دیگه تو دانشگاه چند بار به این شکل ارائه کار داده بودم ولی به همراه هم گروهیام. البته چرا یه بار هم در مورد یه مطلب علمی که تک نفره بود, کار ارائه دادم ولی خوب تعداد مخاطبین کمتر از این سالن بود. شوخی


بعد مراسم هم که همه لطف کردن و تعریف زیاد و از این حرفا و منم خجالت. پوزخندحتی یه دختر عرب که اصلا از متن من هیچ سر در نیاورده بود, میگفت "خیلی قشنگ بود ولی من هیچی نفهمیدم". 

نمیدونم, لطف خود حضرت زهرا (س) بود واقعا! دوست داشتن از خودش خواستم کمکم کنه. فرض کردم دارم در محضر خودشون میخونم. البته از همسایه ی عزیز هم که سبب خیر شد, از همین تریبون تشکر میکنم. دوست داشتن


این که چیزی نبود ولی در کل, در هر چیز, از ریز تا درشت, از بستن بند کفش تا ... بسپریم به قدسیان که کاتالیزگر و مشکل گشای کارهای ما هستند. پوزخند 

 وأفوض أمری إلى الله

گل تقدیم شماوَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ گل تقدیم شما

 

یا علی 




تاریخ : چهارشنبه 94/1/26 | 2:0 عصر | نویسنده : آهو | نظر